Post has attachment
این یک نمونه از هزاران نمونه صحنه های لخت کردن و کتک زدن بسیجی هاست که خامنه ای جنایتکار بصورت یک دروغ 180 درجه ای گفت. https://t.me/eterazat
Post has shared content
بازداشت موقت نخستوزیر پیشین نروژ در آمریکا بهخاطر سفر به ایران
آمریکا، نخستوزیر پیشن نروژ را در فرودگاه دالاس ویرجینیا، بهخاطر سفر به ایران بازداشت کرد. بنا به گزارشهای منتشر شده مگنه بوندویک، روز سهشنبه 13بهمن 95 به خاطر این که پیشتر به ایران سفر کرده بود و مهر ورود به ایران در گذرنامه او وجود داشت توسط مأموران اداره مهاجرت برای مدتی بازداشت شد و اجازه خروج از فرودگاه را نیافت.
وی بین سالهای ١٩٩٧ تا ٢٠٠٠ و ٢٠٠١ تا ٢٠٠٥ نخستوزیر نروژ بوده است.
بوندویک گفته است مشکلی که هنگام ورود به فرودگاه دالاس برای او پیش آمد به فرمان جدید دونالد ترامپ در مورد ممنوعیت ورود شهروندان چند کشور ارتباطی ندارد بلکه نتیجه قانونی است که در سال ٢٠١٥ توسط کنگره آمریکا تصویب شد و به امضای باراک اوباما رسید.
https://t.me/eterazat
آمریکا، نخستوزیر پیشن نروژ را در فرودگاه دالاس ویرجینیا، بهخاطر سفر به ایران بازداشت کرد. بنا به گزارشهای منتشر شده مگنه بوندویک، روز سهشنبه 13بهمن 95 به خاطر این که پیشتر به ایران سفر کرده بود و مهر ورود به ایران در گذرنامه او وجود داشت توسط مأموران اداره مهاجرت برای مدتی بازداشت شد و اجازه خروج از فرودگاه را نیافت.
وی بین سالهای ١٩٩٧ تا ٢٠٠٠ و ٢٠٠١ تا ٢٠٠٥ نخستوزیر نروژ بوده است.
بوندویک گفته است مشکلی که هنگام ورود به فرودگاه دالاس برای او پیش آمد به فرمان جدید دونالد ترامپ در مورد ممنوعیت ورود شهروندان چند کشور ارتباطی ندارد بلکه نتیجه قانونی است که در سال ٢٠١٥ توسط کنگره آمریکا تصویب شد و به امضای باراک اوباما رسید.
https://t.me/eterazat

Post has attachment
ریشه های تاریخی پیوستگی بازماندگان گلستان و ترکمانچای با ایران
سالگرد فریاد ایران خواهی مردم نخجوان در 31 دسامبر 1989
در روز 10 دی 1368 خورشیدی، برابر با 31 دسامبر 1989، مردم نخجوان شوروی سابق با شکستن سیم های خاردار و استحکامات مرزی، خود را به آب های سرد ارس انداختند و به سوی خاک ایران روان شدند. این حرکت خودجوش خواهان الحاق به ایران و باطل شدن قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای شد. در این رویداد تاریخی، مردم نخجوان با شعارهای "الله اکبر" و "زنده باد اسلام" و "زنده باد ایران" و با چشمان اشک آلود پیوستن دگربار به مام میهن را خواستار شدند، خواستی که با وجود استقبال میهن دوستان ایرانی و آذربایجانی، متاسفانه هیچگاه از سوی مسئولان وقت و رسانه های همگانی ایران در آن زمان مورد توجه قرار نگرفت و جدی گرفته نشد. پیشینه پیوندهای قلبی مردم سرزمین های اشغالی به ایران با تسلیم امپراتوری آلمان در پایان جنگ جهانی اول، دولت ایران نیز زیر فشار ملیون و افکار عمومی مردم و با توجه به فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری، نمایندگانی بهعنوان دادخواهی و اعاده وضع درباره سرزمین های اشغال شده توسط امپراتوری روسیه و عثمانی، به کنفرانس صلح ورسای فرستاد و همزمان، گروه هایی از مردم سرزمین های تجزیه شده خوارزم و فرارود (ماوراءالنهر)، نخجوان و...، طومارهایی به کنفرانس مزبور فرستاده و خواستار پیوستن به سرزمین مادری، یعنی ایران شدند. حتی مردم بخارا و برخی مناطق دیگر، هیأت هایی برای پیگیری امر وحدت به "ورسای" گسیل داشتند. در این میان، دولت باکو با درخواستی تاریخی، خواستار وحدت دوباره با ایران در قالب کنفدراسیون شد، زیرا گرچه در آن زمان یکصد و شش سال از جدایی قفقاز از ایران می گذشت، اما پیوندهای قلبی مردمی همچنان پابرجا بود. هیأت نمایندگی جمهوری آذربایجان که به انجمن صلح ورسای آمده بود، گفت و گوهای مفصلی را با هیأت اعزامی ایران انجام داد. آن ها ضمن درخواست پیوندهای همه جانبه، به نمایندگان ایران اظهار داشته بودند: «مقصود ما این است که آذربایجان استقلال داخلی داشته باشد، قوه مقننه و ادارات و مسائل داخلی از خود داشته باشد. در مسائل خارجی و قشون و گمرک و پست و تلگراف و طرق و شوارع و سکه و این قبیل امور با ایران اشتراک داشته باشد...»، اما دولت بریتانیا برای مسکوت گذاردن طرح مسئله وحدت دوباره ایران، از هیچگونه کارشکنی خودداری نکرد زیرا بیم آن داشت که مردم افغانستان، مکران و بلوچستان نیز مانند مردم اران و خوارزم و فرارود، خواستار وحدت دوباره شوند. علاوه بر خواست دولت باکو، مردم نخجوان نیز در روز نهم اردیبهشت1298 خورشیدی (30 آوریل 1919م.) در برابر کنسولگری ایران اجتماع کردند. آن ها با فریاد "زنده باد ایران"، "زنده باد دولت ایران"، "پاینده باد جوانبخت ایران"، تقاضای تابعیت ایران و الحاق به وطن اصلی خود را کردند. تظاهرات مردم نخجوان چندین روز به درازا کشید؛ اهالی نخجوان، روسای حکومت محلی، رئیس قشون محلی، کلیه محترمان و وجوه اهالی با ارسال 12 فقره تلگراف به دولت ایران، شاه، سفرای خارجه، رئیس جمهوری آمریکا، انجمن صلح ورسای و غیره، تقاضای الحاق به ایران را کردند و همه جا متذکر شدند که اصلا ایرانی نژاد و مسلمان بوده و 92 سال است به زور از خاک ایران جدا شده اند. در اوایل اردیبهشت، نمایندگان آن ها به تبریز آمدند از دیگرسو اهالی شهر سرخس کهنه (اشغال شده توسط روسیه) نیز خواستار بازگشت به سرزمین مادری شدند. در این راستا نیروهایی نیز از سوی دولت ایران به آنجا فرستاده شد اما دگربار انگلیسی ها مانع شدند. سرانجام هیأت ایران که با دسیسه چینی انگلیس و عدم حمایت وثوق الدوله روبرو بود و از شرکت در جلسات مأیوس، از تنها راه باقی مانده بهره برد و تقاضاهای خود را در کتابچه ای و در قالب 3 بخش سیاسی، اقتصادی و قضائی منتشر کرد و در اختیار هیأت های شرکت کننده قرار داد:
در بخش سیاسی، ایران خواستار لغو فوری قرارداد 1907، برچیده شدن بساط مستحفظان و گاردهای مسلح سفارتخانه ها و کنسولگری های خارجی و نیز استرداد سرزمین هایی بود که «طی قرن نوزدهم به زور از ایران گرفته شده است... این سرزمین ها شامل ایالات مرو، خیوه، ترکستان و هفده شهر قفقاز بود که طی دو دوره جنگ های ایران و روس از ایران منتزع شده بود». به این ترتیب سرحدات ایران به صورتی در می آمد که در ابتدای قرن 19 وجود داشته است. در غرب هم تقاضا شده بود «ایالات کردستان و موصل و دیاربکر ضمیمه خاک ایران گردد و رود فرات سرحد غربی ایران شناخته شود...». در بخش اقتصادی، ایران خواستار پرداخت غرامت خسارات و تلفاتی شد که از سوی نیروهای متخاصم به سرزمین و مردم ایران وارد شده بود. در بخش قضائی نیز ایران خواستار الغای کاپیتولاسیون و برچیده شدن محاکم کارگذاری، در ارتباط با رسیدگی به جرایم خارجیان بود. خواست هایی که به دلیل فساد اداری، عدم لیاقت سیاسی و عدم اعمال قدرت میهن خواهانه دولت قاجار به هیچ نتیجه ای منجر نشد و سرزمین های اشغال شده ایران همچنان در اشغال باقی ماند.
دکتر مهرداد میرسنجری (استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئو پلیتیک)
29 دی 1394
روزنامه شهروند – شماره 749 - شنبه 12 دی 1394
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
https://telegram.me/joinchat/CaCi5T0fm4F050QrGGc1Og
سالگرد فریاد ایران خواهی مردم نخجوان در 31 دسامبر 1989
در روز 10 دی 1368 خورشیدی، برابر با 31 دسامبر 1989، مردم نخجوان شوروی سابق با شکستن سیم های خاردار و استحکامات مرزی، خود را به آب های سرد ارس انداختند و به سوی خاک ایران روان شدند. این حرکت خودجوش خواهان الحاق به ایران و باطل شدن قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای شد. در این رویداد تاریخی، مردم نخجوان با شعارهای "الله اکبر" و "زنده باد اسلام" و "زنده باد ایران" و با چشمان اشک آلود پیوستن دگربار به مام میهن را خواستار شدند، خواستی که با وجود استقبال میهن دوستان ایرانی و آذربایجانی، متاسفانه هیچگاه از سوی مسئولان وقت و رسانه های همگانی ایران در آن زمان مورد توجه قرار نگرفت و جدی گرفته نشد. پیشینه پیوندهای قلبی مردم سرزمین های اشغالی به ایران با تسلیم امپراتوری آلمان در پایان جنگ جهانی اول، دولت ایران نیز زیر فشار ملیون و افکار عمومی مردم و با توجه به فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری، نمایندگانی بهعنوان دادخواهی و اعاده وضع درباره سرزمین های اشغال شده توسط امپراتوری روسیه و عثمانی، به کنفرانس صلح ورسای فرستاد و همزمان، گروه هایی از مردم سرزمین های تجزیه شده خوارزم و فرارود (ماوراءالنهر)، نخجوان و...، طومارهایی به کنفرانس مزبور فرستاده و خواستار پیوستن به سرزمین مادری، یعنی ایران شدند. حتی مردم بخارا و برخی مناطق دیگر، هیأت هایی برای پیگیری امر وحدت به "ورسای" گسیل داشتند. در این میان، دولت باکو با درخواستی تاریخی، خواستار وحدت دوباره با ایران در قالب کنفدراسیون شد، زیرا گرچه در آن زمان یکصد و شش سال از جدایی قفقاز از ایران می گذشت، اما پیوندهای قلبی مردمی همچنان پابرجا بود. هیأت نمایندگی جمهوری آذربایجان که به انجمن صلح ورسای آمده بود، گفت و گوهای مفصلی را با هیأت اعزامی ایران انجام داد. آن ها ضمن درخواست پیوندهای همه جانبه، به نمایندگان ایران اظهار داشته بودند: «مقصود ما این است که آذربایجان استقلال داخلی داشته باشد، قوه مقننه و ادارات و مسائل داخلی از خود داشته باشد. در مسائل خارجی و قشون و گمرک و پست و تلگراف و طرق و شوارع و سکه و این قبیل امور با ایران اشتراک داشته باشد...»، اما دولت بریتانیا برای مسکوت گذاردن طرح مسئله وحدت دوباره ایران، از هیچگونه کارشکنی خودداری نکرد زیرا بیم آن داشت که مردم افغانستان، مکران و بلوچستان نیز مانند مردم اران و خوارزم و فرارود، خواستار وحدت دوباره شوند. علاوه بر خواست دولت باکو، مردم نخجوان نیز در روز نهم اردیبهشت1298 خورشیدی (30 آوریل 1919م.) در برابر کنسولگری ایران اجتماع کردند. آن ها با فریاد "زنده باد ایران"، "زنده باد دولت ایران"، "پاینده باد جوانبخت ایران"، تقاضای تابعیت ایران و الحاق به وطن اصلی خود را کردند. تظاهرات مردم نخجوان چندین روز به درازا کشید؛ اهالی نخجوان، روسای حکومت محلی، رئیس قشون محلی، کلیه محترمان و وجوه اهالی با ارسال 12 فقره تلگراف به دولت ایران، شاه، سفرای خارجه، رئیس جمهوری آمریکا، انجمن صلح ورسای و غیره، تقاضای الحاق به ایران را کردند و همه جا متذکر شدند که اصلا ایرانی نژاد و مسلمان بوده و 92 سال است به زور از خاک ایران جدا شده اند. در اوایل اردیبهشت، نمایندگان آن ها به تبریز آمدند از دیگرسو اهالی شهر سرخس کهنه (اشغال شده توسط روسیه) نیز خواستار بازگشت به سرزمین مادری شدند. در این راستا نیروهایی نیز از سوی دولت ایران به آنجا فرستاده شد اما دگربار انگلیسی ها مانع شدند. سرانجام هیأت ایران که با دسیسه چینی انگلیس و عدم حمایت وثوق الدوله روبرو بود و از شرکت در جلسات مأیوس، از تنها راه باقی مانده بهره برد و تقاضاهای خود را در کتابچه ای و در قالب 3 بخش سیاسی، اقتصادی و قضائی منتشر کرد و در اختیار هیأت های شرکت کننده قرار داد:
در بخش سیاسی، ایران خواستار لغو فوری قرارداد 1907، برچیده شدن بساط مستحفظان و گاردهای مسلح سفارتخانه ها و کنسولگری های خارجی و نیز استرداد سرزمین هایی بود که «طی قرن نوزدهم به زور از ایران گرفته شده است... این سرزمین ها شامل ایالات مرو، خیوه، ترکستان و هفده شهر قفقاز بود که طی دو دوره جنگ های ایران و روس از ایران منتزع شده بود». به این ترتیب سرحدات ایران به صورتی در می آمد که در ابتدای قرن 19 وجود داشته است. در غرب هم تقاضا شده بود «ایالات کردستان و موصل و دیاربکر ضمیمه خاک ایران گردد و رود فرات سرحد غربی ایران شناخته شود...». در بخش اقتصادی، ایران خواستار پرداخت غرامت خسارات و تلفاتی شد که از سوی نیروهای متخاصم به سرزمین و مردم ایران وارد شده بود. در بخش قضائی نیز ایران خواستار الغای کاپیتولاسیون و برچیده شدن محاکم کارگذاری، در ارتباط با رسیدگی به جرایم خارجیان بود. خواست هایی که به دلیل فساد اداری، عدم لیاقت سیاسی و عدم اعمال قدرت میهن خواهانه دولت قاجار به هیچ نتیجه ای منجر نشد و سرزمین های اشغال شده ایران همچنان در اشغال باقی ماند.
دکتر مهرداد میرسنجری (استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئو پلیتیک)
29 دی 1394
روزنامه شهروند – شماره 749 - شنبه 12 دی 1394
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
https://telegram.me/joinchat/CaCi5T0fm4F050QrGGc1Og
Post has attachment
آیا میدانید سرود ملی پاکستان تماما به زبان فارسی میباشد؟
تا پیش از دوران تیموریان زبان فارسی در شبه قاره هند، به عنوان زبان دادوستد فراگیر شده بود. پس از آنکه نوادگان تیمور لنگ، دودمان گورکانیان هند را ایجاد کردند زبان فارسی زبان رسمی این امپراتوری بزرگ شد. در سدههای ۱۰ و ۱۱ میلادی، سربازان زیادی به ناحیه سند آمدند که به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و... سخن میگفتند. در طول سالیان دراز از آمیزش این زبانها با هم و با زبان محلی مردم، زبان اردو فراگیر شد. اردو یک واژه ترکی به معنی لشکر است و بیانگر زبانی است که در میان سربازان رایج شد.
اردو از فارسی نه تنها نامواژهها و صفتها را گرفتهاست بلکه حرفها و قیدها، پیشوندها و پسوندها، امثال و حکم، استعارات و تشبیهات و نیز تمثیلات و تلمیحات فارسی در اردو راه یافتهاست.
شاعران اردو تنها در مطالب و محتویات و قالب شعری تحت تأثیر شعر فارسی قرار نگرفتهاند بلکه در وزن شعر کاملاً از عروض فارسی تقلید کرده آن همه بحور با همه زحافات از فارسی به اردو انتقال یافت و عروض فارسی علت دیگری برای فراوانی واژههای فارسی در اردو شد.
محمد اقبال لاهوری شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و اندیشمند نامدار پاکستانی اشعار زیادی نیز به زبان فارسی سرودهاست. اقبال شیفته زبان فارسی بود و از همان ابتدا زبان فارسی را برای بیان اندیشهها و اشعار خود برگزید به نحوی که هفت هزار بیت از ۱۲ هزار بیت شعری وی به زبان فارسی است.
تا مدتی پیش در بخشهایی از پاکستان و بهویژه در شهر پیشاور اهالی شهر فارسی حرف میزدند ولی با مرور زمان فارسی از خانههای مردم شهر رخت بربست. تا زمان رژیم نظامی ژنرال ضیاالحق در پاکستان، زبان فارسی در تمامی مدارس دولتی این کشور، تا کلاس هشتم تدریس میشد. اما آموزش رسمی زبان فارسی در زمان حکومت ژنرال ضیا الحق در مدارس پاکستان کنار گذاشته شد.
یکی از دلایل عمده این موضوع از ترس نفوذ انقلاب اسلامی در پاکستان بود که به شکل نامحسوسی جلوی گسترش زبان فارسی را گرفته و در دراز مدت باعث ضعف زبان فارسی در مدارس و دانشکدهها شد.
تا پیش از دوران تیموریان زبان فارسی در شبه قاره هند، به عنوان زبان دادوستد فراگیر شده بود. پس از آنکه نوادگان تیمور لنگ، دودمان گورکانیان هند را ایجاد کردند زبان فارسی زبان رسمی این امپراتوری بزرگ شد. در سدههای ۱۰ و ۱۱ میلادی، سربازان زیادی به ناحیه سند آمدند که به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و... سخن میگفتند. در طول سالیان دراز از آمیزش این زبانها با هم و با زبان محلی مردم، زبان اردو فراگیر شد. اردو یک واژه ترکی به معنی لشکر است و بیانگر زبانی است که در میان سربازان رایج شد.
اردو از فارسی نه تنها نامواژهها و صفتها را گرفتهاست بلکه حرفها و قیدها، پیشوندها و پسوندها، امثال و حکم، استعارات و تشبیهات و نیز تمثیلات و تلمیحات فارسی در اردو راه یافتهاست.
شاعران اردو تنها در مطالب و محتویات و قالب شعری تحت تأثیر شعر فارسی قرار نگرفتهاند بلکه در وزن شعر کاملاً از عروض فارسی تقلید کرده آن همه بحور با همه زحافات از فارسی به اردو انتقال یافت و عروض فارسی علت دیگری برای فراوانی واژههای فارسی در اردو شد.
محمد اقبال لاهوری شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و اندیشمند نامدار پاکستانی اشعار زیادی نیز به زبان فارسی سرودهاست. اقبال شیفته زبان فارسی بود و از همان ابتدا زبان فارسی را برای بیان اندیشهها و اشعار خود برگزید به نحوی که هفت هزار بیت از ۱۲ هزار بیت شعری وی به زبان فارسی است.
تا مدتی پیش در بخشهایی از پاکستان و بهویژه در شهر پیشاور اهالی شهر فارسی حرف میزدند ولی با مرور زمان فارسی از خانههای مردم شهر رخت بربست. تا زمان رژیم نظامی ژنرال ضیاالحق در پاکستان، زبان فارسی در تمامی مدارس دولتی این کشور، تا کلاس هشتم تدریس میشد. اما آموزش رسمی زبان فارسی در زمان حکومت ژنرال ضیا الحق در مدارس پاکستان کنار گذاشته شد.
یکی از دلایل عمده این موضوع از ترس نفوذ انقلاب اسلامی در پاکستان بود که به شکل نامحسوسی جلوی گسترش زبان فارسی را گرفته و در دراز مدت باعث ضعف زبان فارسی در مدارس و دانشکدهها شد.
Post has shared content
رسالت ما حفظ ایران فرهنگی است
دکتر سید جواد طباطبایی
طرح دوباره ی موضوع ایران:
موضوع ایران اینگونه که پس از چند دهه در داخل کشور نیز مطرح شده، بحث نویی است. البته بحث ایران بحثی قدیمی است اما در هر دورهای با توجه به مقتضیات آن دوره فهمیده و توضیح داده شده است. ایران بهعنوان یک کشور و - بیشتر از آن - بهعنوان یک حوزه فرهنگی بسیار بزرگ مطرح شده است. ما درگذشته تا حد زیادی مانند ماهی در آب بودیم، بنابراین اصلا فکر نمیکردیم ایران چیست و معمولا در مورد آن، بحث نظری مهمی نکردهایم. اگرچه منابع گذشته ما پر از اشارات و کنایههای جالبتوجه است، در دههها و سالهای اخیر اتفاقاتی، هم در داخل و هم در خارج ایران افتاده که ناچاریم بار دیگر درباره ایران و اینکه چرا ایران نیازمند یک نظریه است، بحث کنیم.
بحث استراتژیک از ایران:
بحث من در اینجا تاریخی، فرهنگی و حتی سیاسی به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه استراتژیک است. اکنون درباره ایران دواتفاق در حال وقوع است: یکی در بیرون مرزهای ایران و دیگری در داخل ایران. در بیرون مرزهای سیاسی کنونی ما - ایران کوچکی که ایران سیاسی و در تمایز آن با ایران بزرگ فرهنگی است - اتفاقات مهمی درحال وقوع است. از یک طرف در شرق و غرب کشور نیروهای جدیدی ظاهر شدهاند که از دوطرف ایران را محاصره کردهاند و دشمنان قسمخورده آن هستند. در تلقی این نیروها ایرانی و شیعه تقریبا یک معنا میدهند. اتفاقاتی که در منطقه افتاده و ما در دهههای اخیر متوجه نشدیم ریشه آن کجاست و تا چه حد میتواند برای ایران خطرناک باشد.
امت یا ملت؟
طبیعی است که بعد از انقلاب اسلامی واحد فهم ما از مسائل استراتژیک در منطقه، واحد امت بوده است و تصور ما این بود که ورای کثرتهای در منطقه، واحدی وجود دارد که به آن امت میگوییم. بنابراین باید در همه ارزیابیهای سیاسی خودمان در منطقه، آن وحدت امت را به حساب بیاوریم و عامل تعیینکننده این مساله باشد. در یکی دو دهه گذشته و بعد از جنگ صدام علیه ایران - اگر هم متوجه نشده بودیم – بهتدریج متوجه شدیم در منطقه اتفاقات دیگری میافتد و ایران به لحاظ جغرافیایی درجایی قرار گرفته که گویی جای آن اینجا نبوده است. ظهور نیروهای جدید کمابیش به ما نشان داد ایران نمیتواند منافع و محاسبات استراتژیک خود را برمبنای تعاریف پیشین قرار دهد.
عربستان علیه ایران:
بنابراین امروز ما هدف اصلی تهاجم همهجانبه قرار داریم. اینکه عربستان بهتدریج تبدیل به دشمن عمده ایران در منطقه شود و بخش مهمی از کشورها را بهصورت صریح یا ضمنی به دشمن ایران تبدیل کند، مسالهای است که اخیرا فهمیدیم و بهتبع آن میتوان از این نظر دفاع کرد. بنابراین یک مرکز دشمنی با ایران در عربستانی است که نیروهایی را بهتدریج در دهههای گذشته و بیآنکه ما متوجه شویم، علیه ایران بسیج کرده است.
عربستان کشور نیست:
رهبران امروز عربستان بسیار ماجراجو و غیرواقعبین هستند. یعنی به مسالهای دامن زدند و در دشمنی با ایران نیروهایی را آزاد کردند که روزی دامنگیر خود آنها خواهد شد. البته این امکان برای ایران وجود دارد که از خود دفاع یا دفع ضرر آنها را کند اما برای بخش بزرگی از عربها به سردمداری عربستان این امکان بسیار کمتر از ایران است، یعنی خطر آن نیروها برای عربستان بیشتر از خطر آن برای ایران است. چون عربستان کشور نیست و ایران کشور است.
عربستان و مسالهملت:
عربستان دولت ندارد ولی ایران همیشه دولت داشته و یک ملت است، عربستانتا اطلاع ثانوی یک ملت نیست. با پول عربستان القاعده در شرق و داعش در مرزهای غربی ما به وجود آمدند که خطر بزرگی برای ایران است. کاری که ما تا اطلاع ثانوی میتوانیم انجام دهیم این است که دفع ضرر کنیم و بفهمیم چگونه باید از مرزهای شرق و غرب دفاع کرد. در جنوب ایران نیز کشور مهم و تاثیرگذاری که کمابیش میتواند اهمیت داشته باشد، عربستان است؛ همراه با زائدههای چندی که در خلیجفارس ایجاد کرده است. آنچه درمورد عربستان سعودی و مسئولان آن گفتم به طریق اولی در مورد چند جزیره و چند کشور تازه ساخته شده صادق است که بیشتر مراکز مالی هستند با اتفاقی هم میتوانند یک شبه تزلزل اساسی پیدا کنند.
ایران فرهنگی در سرحدات شمالی:
اما درشمال ایران وضعیت کاملا متفاوت است. میتوانیم بگوییم تا مرز چین و بخشهایی از کشور کنونی عراق مرز ایران بزرگ فرهنگی است. زمانی که فروپاشی شوروی تمام شد ما کار مهمی نتوانستیم با جمهوریهای سابق شوروی انجام دهیم. من آن زمان گفتم ما برای بار دوم آن ایالتهای سابق ایران را از دست دادیم. بخش مهمی از کشورهای شمال ایران در فاصله مرزهای ایران تا مرزهای جنوبی روسیه، جزئی از ایران بزرگ فرهنگی به شمار میآیند.بخشهایی از ایران همچنان در آنجا مستقر است و اگر ما میتوانستیم که سیاست متفاوتی را اتخاذ کنیم، چه بسا منطقه بزرگی را بین خودمان و مرزهای جنوبی روسها ایجاد میکردیم.
اهمیت قفقاز برای ایران فرهنگی:
قفقاز برای ایران بزرگ فرهنگی بسیار مهم است. مرزهای ایران فرهنگی آن مرزهایی است که امروز وجود دارد و هیچ ادعای ارضی درباره مرزهای کنونی ایران ندارد و نخواهد داشت. اما مرزهای ایران بزرگ فرهنگی آن مرزهایی بود که وجود داشت. به نظر میآید باید بتوانیم سیاست فعالتری درجهت ایجاد نوعی از بازار مشترک در شرایط کنونی با مجموعه کشورهایی که در بازه مرزهای شمالی ما و جنوب روسیه قرار دارند، داشته باشیم. درمنطقه اگر میخواهیم از خودمان دفاع کنیم، باید وارد مناسباتی شویم. بهترین منطقهای که میتوانیم با آنها وارد مناسبات شویم، قفقاز است.
روابط پیچیده ایران و ترکیه:
هرچند مساله به این سادگی نیست. مثلا ما با ترکیه بهلحاظ تاریخی مناسبات پیچیدهای داشتهایم و تا حد زیادی هم تا جنگهای ایران و روس، انقلاب مشروطه و حتی بعد از آن متوجه این مناسبات بودهایم. اما در داخل ترکیه اتفاقاتی میافتد که با آنچه در داخل ایران به وقوع میپیوندد، ربط دارد. هنگامی که ترکیه متوجه شد زمان خلافت برای همیشه گذشته است و خلافت را لغو کرده بود، بهمناسبتهای دیگر تلاش میکند همان را تجدید کند. ما گاهی در ایران این سیاست را نوعثمانی مینامیم یا به نظر من درباره شخصی مثل اردوغان تا حدی درست متوجه نمیشویم و فکر میکنیم تلاش او بر این است که خلافت عثمانی - اسلامی را تجدید کند. معتقدم این دیدگاه اشتباه است.
کار اردوغان شکست میخورد:
کاری که اردوغان درحال انجام است اما به لحاظ دینی درحال شکست خوردن است و به لحاظ ملی - اگر بتوان گفت – موفقیتآمیزتر است این است که یک منطقه بزرگ ترکی ایجاد کند اما ماهیت آن چیز دیگری است. اکنون دربرخی از دانشگاههای ترکیه یک دبیرخانهمانندی ایجاد کردهاند برای به وجود آوردن وحدت ترکی بزرگی که از مرز شرقهای اروپا تا ترکستان چین خواهد رفت.
اما چرا این مساله برای ما مهم است؟ ترکیه بهدنبال این است که امپراتوری بزرگ ترکی در کنار ایران ایجاد کند و درواقع سنگری برای آسیبزدن به ایران باشد. البته این کار امروزه عمل دشواری است. زیرا بهرغم آنچه در داخل انواع گروههای تجزیهطلب و گریز از مرکز بیان میکنند، چنین چیزی وجود ندارد، برای اینکه زبانهای فرهنگی در منطقه تعداد بسیار اندکی دارد.
فارسی قدیمیترین زبان جدید دنیا:
زبان فارسی یکی از این زبانها و از قدیمیترین و استوارترین زبانهاست. فارسی قدیمیترین زبان جدید دنیاست، یعنی از هزارسال پیش ما چنین حرف میزنیم و چنین مینویسیم. بنابراین فقط چنین زبانهایی هستند که به زبانهای فرهنگی بزرگ تبدیل شدند. زبان ترکی زبان استاندارد ندارد و نمیتواند در شرایط کنونی داشته باشد.
شما اگر از آذربایجان ایران به آن سوی مرز بروید و از ترکیه عبور کنید دیگر زبان همدیگر را نخواهیم فهمید. کار مهمی که ترکیه انجام میدهد این است که زبان استانداردی ارائه دهد و مرکز این کار یکی از دانشگاههای ترکیه است. با این کار ترکیه در پی این است که بتواند زبانهای ازبکی، قرقیز، تاتار، ترکمن و... را به زبانی که محصول دوران آتاتورک است، نزدیک کند. این خطر بزرگی برای ماست. تجدید خلافت اسلامی از هماکنون شکست خورده است و نمیتواند به دلایل گوناگون موفق شود اما این کار میتواند موفق شود. کوشش اردوغان براین است که بازار مشترک بزرگی در منطقهای وسیع ایجاد کند و بهتدریج از طریق این کار، امپراتوری ترکیه بزرگ را با ایجاد زبان و فرهنگ معیار شکل دهد.
ایران به اندازه کافی قدرتمند است:
البته این مساله اگر در بیرون از مرزهای ایران اتفاق میافتاد چندان برای ما خطری نداشت. ایران به اندازه کافی کشور قدرتمندی است و سابقه ملی، تاریخی، وحدت و دولت استواری که در همه دورهها داشته بهرغم همه اتفاقاتی است که افتاده است. اما اینبار همسانسازی ترکستان بزرگ در داخل ایران نمایندگانی دارد که ما تاکنون خیلی به آنها بها ندادیم و متوجه نشدیم که چه اتفاقی در داخل درحال وقوع است. این خطر در بخشهای مهمی از داخل ایران برای ما وجود دارد که میتواند برای وحدت کشور بسیار مضر باشد.
دولت ایران دولت ملی است:
طرح ایران در شرایط کنونی سیمانی نیست که ما بتوانیم از طریق آن این سازهای را که تزلزلی در آن ایجاد شده استحکام بخشیم. فهم ما از ایران مهم است. تا 30 یا 40 سال پیش عمده رسانهها در دست دولت بود اما این انحصار بهشدت از دست دولتها خارج شده و حفظ این انحصار نیز امکانپذیر نخواهد بود. هر دولتی یا دولت ملی است یا دولت نیست. دولت ایران دولت ملی است. عربستان هم چون ملی نیست، دولت نیست. دولت ملی دارای منافع ملی است و منطق ملتبودن و دولت ملیبودن خود را بر آن کسی که در راس آن دولت قرار دارد، تحمیل میکند.
ایران به یک نظریه نیازمند است:
اینکه گفتم ایران به یک نظریه نیازمند است و ما این نظریه را نداشتیم و ضرورت آن را نیز احساس نمیکردیم از اینجا ناشی میشود که تحولات اساسیای در مناسبات استراتژیک منطقه ایجاد شده که ما آن مناسبات را نمیشناختیم و در آن مناسبات قرار نداشتیم. ایران یک تئوری بود که ما بهصورت غریزی آن را حفظ کرده بودیم و با آن فکر میکردیم اما امروز این مساله ضرورت پیدا کرده و اتفاقاتی که در منطقه افتاده نشان میدهد ممکن است بحران به ضرر ایران عمیقتر شود.
بحرانها در منطقه درحال شدیدترشدن است. یکی از آن بحرانها در داخل میتواند اثرات مخربی برای وحدت ملی ما و وحدت سرزمینی ما به صورت ایذایی داشته باشد.
حفظ وحدت ملی در گرو حفظ تاریخ ملی:
اگر بخواهیم از این بحران با کمترین آسیب به منافع ملی ایران بگذریم باید به این نکته توجه کنیم که بخشی از منافع ملی و فرهنگی ما در منطقه قفقاز قرار دارد و ما بهطور طبیعی در این مناطق دوستانی داریم و در این منطقه است که ما میتوانیم یکی از قطبهای مهم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی تبدیل شویم که برای ما بسیار مهم است.
ما برای رسیدن به این نقطه باید پیش از هر کاری امکانات شرایط وحدت ملی را تحکیم کنیم. وحدت ملی را با تاکید بر تاریخ ملی باید حفظ کرد و ایران را بهعنوان فصل جدیدی از یک وحدت تاریخی بفهمیم و به دبستانها، دبیرستانها و دانشگاهها ببریم.
دکتر سید جواد طباطبایی
طرح دوباره ی موضوع ایران:
موضوع ایران اینگونه که پس از چند دهه در داخل کشور نیز مطرح شده، بحث نویی است. البته بحث ایران بحثی قدیمی است اما در هر دورهای با توجه به مقتضیات آن دوره فهمیده و توضیح داده شده است. ایران بهعنوان یک کشور و - بیشتر از آن - بهعنوان یک حوزه فرهنگی بسیار بزرگ مطرح شده است. ما درگذشته تا حد زیادی مانند ماهی در آب بودیم، بنابراین اصلا فکر نمیکردیم ایران چیست و معمولا در مورد آن، بحث نظری مهمی نکردهایم. اگرچه منابع گذشته ما پر از اشارات و کنایههای جالبتوجه است، در دههها و سالهای اخیر اتفاقاتی، هم در داخل و هم در خارج ایران افتاده که ناچاریم بار دیگر درباره ایران و اینکه چرا ایران نیازمند یک نظریه است، بحث کنیم.
بحث استراتژیک از ایران:
بحث من در اینجا تاریخی، فرهنگی و حتی سیاسی به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه استراتژیک است. اکنون درباره ایران دواتفاق در حال وقوع است: یکی در بیرون مرزهای ایران و دیگری در داخل ایران. در بیرون مرزهای سیاسی کنونی ما - ایران کوچکی که ایران سیاسی و در تمایز آن با ایران بزرگ فرهنگی است - اتفاقات مهمی درحال وقوع است. از یک طرف در شرق و غرب کشور نیروهای جدیدی ظاهر شدهاند که از دوطرف ایران را محاصره کردهاند و دشمنان قسمخورده آن هستند. در تلقی این نیروها ایرانی و شیعه تقریبا یک معنا میدهند. اتفاقاتی که در منطقه افتاده و ما در دهههای اخیر متوجه نشدیم ریشه آن کجاست و تا چه حد میتواند برای ایران خطرناک باشد.
امت یا ملت؟
طبیعی است که بعد از انقلاب اسلامی واحد فهم ما از مسائل استراتژیک در منطقه، واحد امت بوده است و تصور ما این بود که ورای کثرتهای در منطقه، واحدی وجود دارد که به آن امت میگوییم. بنابراین باید در همه ارزیابیهای سیاسی خودمان در منطقه، آن وحدت امت را به حساب بیاوریم و عامل تعیینکننده این مساله باشد. در یکی دو دهه گذشته و بعد از جنگ صدام علیه ایران - اگر هم متوجه نشده بودیم – بهتدریج متوجه شدیم در منطقه اتفاقات دیگری میافتد و ایران به لحاظ جغرافیایی درجایی قرار گرفته که گویی جای آن اینجا نبوده است. ظهور نیروهای جدید کمابیش به ما نشان داد ایران نمیتواند منافع و محاسبات استراتژیک خود را برمبنای تعاریف پیشین قرار دهد.
عربستان علیه ایران:
بنابراین امروز ما هدف اصلی تهاجم همهجانبه قرار داریم. اینکه عربستان بهتدریج تبدیل به دشمن عمده ایران در منطقه شود و بخش مهمی از کشورها را بهصورت صریح یا ضمنی به دشمن ایران تبدیل کند، مسالهای است که اخیرا فهمیدیم و بهتبع آن میتوان از این نظر دفاع کرد. بنابراین یک مرکز دشمنی با ایران در عربستانی است که نیروهایی را بهتدریج در دهههای گذشته و بیآنکه ما متوجه شویم، علیه ایران بسیج کرده است.
عربستان کشور نیست:
رهبران امروز عربستان بسیار ماجراجو و غیرواقعبین هستند. یعنی به مسالهای دامن زدند و در دشمنی با ایران نیروهایی را آزاد کردند که روزی دامنگیر خود آنها خواهد شد. البته این امکان برای ایران وجود دارد که از خود دفاع یا دفع ضرر آنها را کند اما برای بخش بزرگی از عربها به سردمداری عربستان این امکان بسیار کمتر از ایران است، یعنی خطر آن نیروها برای عربستان بیشتر از خطر آن برای ایران است. چون عربستان کشور نیست و ایران کشور است.
عربستان و مسالهملت:
عربستان دولت ندارد ولی ایران همیشه دولت داشته و یک ملت است، عربستان
ایران فرهنگی در سرحدات شمالی:
اما درشمال ایران وضعیت کاملا متفاوت است. میتوانیم بگوییم تا مرز چین و بخشهایی از کشور کنونی عراق مرز ایران بزرگ فرهنگی است. زمانی که فروپاشی شوروی تمام شد ما کار مهمی نتوانستیم با جمهوریهای سابق شوروی انجام دهیم. من آن زمان گفتم ما برای بار دوم آن ایالتهای سابق ایران را از دست دادیم. بخش مهمی از کشورهای شمال ایران در فاصله مرزهای ایران تا مرزهای جنوبی روسیه، جزئی از ایران بزرگ فرهنگی به شمار میآیند.بخشهایی از ایران همچنان در آنجا مستقر است و اگر ما میتوانستیم که سیاست متفاوتی را اتخاذ کنیم، چه بسا منطقه بزرگی را بین خودمان و مرزهای جنوبی روسها ایجاد میکردیم.
اهمیت قفقاز برای ایران فرهنگی:
قفقاز برای ایران بزرگ فرهنگی بسیار مهم است. مرزهای ایران فرهنگی آن مرزهایی است که امروز وجود دارد و هیچ ادعای ارضی درباره مرزهای کنونی ایران ندارد و نخواهد داشت. اما مرزهای ایران بزرگ فرهنگی آن مرزهایی بود که وجود داشت. به نظر میآید باید بتوانیم سیاست فعالتری درجهت ایجاد نوعی از بازار مشترک در شرایط کنونی با مجموعه کشورهایی که در بازه مرزهای شمالی ما و جنوب روسیه قرار دارند، داشته باشیم. درمنطقه اگر میخواهیم از خودمان دفاع کنیم، باید وارد مناسباتی شویم. بهترین منطقهای که میتوانیم با آنها وارد مناسبات شویم، قفقاز است.
روابط پیچیده ایران و ترکیه:
هرچند مساله به این سادگی نیست. مثلا ما با ترکیه بهلحاظ تاریخی مناسبات پیچیدهای داشتهایم و تا حد زیادی هم تا جنگهای ایران و روس، انقلاب مشروطه و حتی بعد از آن متوجه این مناسبات بودهایم. اما در داخل ترکیه اتفاقاتی میافتد که با آنچه در داخل ایران به وقوع میپیوندد، ربط دارد. هنگامی که ترکیه متوجه شد زمان خلافت برای همیشه گذشته است و خلافت را لغو کرده بود، بهمناسبتهای دیگر تلاش میکند همان را تجدید کند. ما گاهی در ایران این سیاست را نوعثمانی مینامیم یا به نظر من درباره شخصی مثل اردوغان تا حدی درست متوجه نمیشویم و فکر میکنیم تلاش او بر این است که خلافت عثمانی - اسلامی را تجدید کند. معتقدم این دیدگاه اشتباه است.
کار اردوغان شکست میخورد:
کاری که اردوغان درحال انجام است اما به لحاظ دینی درحال شکست خوردن است و به لحاظ ملی - اگر بتوان گفت – موفقیتآمیزتر است این است که یک منطقه بزرگ ترکی ایجاد کند اما ماهیت آن چیز دیگری است. اکنون دربرخی از دانشگاههای ترکیه یک دبیرخانهمانندی ایجاد کردهاند برای به وجود آوردن وحدت ترکی بزرگی که از مرز شرقهای اروپا تا ترکستان چین خواهد رفت.
اما چرا این مساله برای ما مهم است؟ ترکیه بهدنبال این است که امپراتوری بزرگ ترکی در کنار ایران ایجاد کند و درواقع سنگری برای آسیبزدن به ایران باشد. البته این کار امروزه عمل دشواری است. زیرا بهرغم آنچه در داخل انواع گروههای تجزیهطلب و گریز از مرکز بیان میکنند، چنین چیزی وجود ندارد، برای اینکه زبانهای فرهنگی در منطقه تعداد بسیار اندکی دارد.
فارسی قدیمیترین زبان جدید دنیا:
زبان فارسی یکی از این زبانها و از قدیمیترین و استوارترین زبانهاست. فارسی قدیمیترین زبان جدید دنیاست، یعنی از هزارسال پیش ما چنین حرف میزنیم و چنین مینویسیم. بنابراین فقط چنین زبانهایی هستند که به زبانهای فرهنگی بزرگ تبدیل شدند. زبان ترکی زبان استاندارد ندارد و نمیتواند در شرایط کنونی داشته باشد.
شما اگر از آذربایجان ایران به آن سوی مرز بروید و از ترکیه عبور کنید دیگر زبان همدیگر را نخواهیم فهمید. کار مهمی که ترکیه انجام میدهد این است که زبان استانداردی ارائه دهد و مرکز این کار یکی از دانشگاههای ترکیه است. با این کار ترکیه در پی این است که بتواند زبانهای ازبکی، قرقیز، تاتار، ترکمن و... را به زبانی که محصول دوران آتاتورک است، نزدیک کند. این خطر بزرگی برای ماست. تجدید خلافت اسلامی از هماکنون شکست خورده است و نمیتواند به دلایل گوناگون موفق شود اما این کار میتواند موفق شود. کوشش اردوغان براین است که بازار مشترک بزرگی در منطقهای وسیع ایجاد کند و بهتدریج از طریق این کار، امپراتوری ترکیه بزرگ را با ایجاد زبان و فرهنگ معیار شکل دهد.
ایران به اندازه کافی قدرتمند است:
البته این مساله اگر در بیرون از مرزهای ایران اتفاق میافتاد چندان برای ما خطری نداشت. ایران به اندازه کافی کشور قدرتمندی است و سابقه ملی، تاریخی، وحدت و دولت استواری که در همه دورهها داشته بهرغم همه اتفاقاتی است که افتاده است. اما اینبار همسانسازی ترکستان بزرگ در داخل ایران نمایندگانی دارد که ما تاکنون خیلی به آنها بها ندادیم و متوجه نشدیم که چه اتفاقی در داخل درحال وقوع است. این خطر در بخشهای مهمی از داخل ایران برای ما وجود دارد که میتواند برای وحدت کشور بسیار مضر باشد.
دولت ایران دولت ملی است:
طرح ایران در شرایط کنونی سیمانی نیست که ما بتوانیم از طریق آن این سازهای را که تزلزلی در آن ایجاد شده استحکام بخشیم. فهم ما از ایران مهم است. تا 30 یا 40 سال پیش عمده رسانهها در دست دولت بود اما این انحصار بهشدت از دست دولتها خارج شده و حفظ این انحصار نیز امکانپذیر نخواهد بود. هر دولتی یا دولت ملی است یا دولت نیست. دولت ایران دولت ملی است. عربستان هم چون ملی نیست، دولت نیست. دولت ملی دارای منافع ملی است و منطق ملتبودن و دولت ملیبودن خود را بر آن کسی که در راس آن دولت قرار دارد، تحمیل میکند.
ایران به یک نظریه نیازمند است:
اینکه گفتم ایران به یک نظریه نیازمند است و ما این نظریه را نداشتیم و ضرورت آن را نیز احساس نمیکردیم از اینجا ناشی میشود که تحولات اساسیای در مناسبات استراتژیک منطقه ایجاد شده که ما آن مناسبات را نمیشناختیم و در آن مناسبات قرار نداشتیم. ایران یک تئوری بود که ما بهصورت غریزی آن را حفظ کرده بودیم و با آن فکر میکردیم اما امروز این مساله ضرورت پیدا کرده و اتفاقاتی که در منطقه افتاده نشان میدهد ممکن است بحران به ضرر ایران عمیقتر شود.
بحرانها در منطقه درحال شدیدترشدن است. یکی از آن بحرانها در داخل میتواند اثرات مخربی برای وحدت ملی ما و وحدت سرزمینی ما به صورت ایذایی داشته باشد.
حفظ وحدت ملی در گرو حفظ تاریخ ملی:
اگر بخواهیم از این بحران با کمترین آسیب به منافع ملی ایران بگذریم باید به این نکته توجه کنیم که بخشی از منافع ملی و فرهنگی ما در منطقه قفقاز قرار دارد و ما بهطور طبیعی در این مناطق دوستانی داریم و در این منطقه است که ما میتوانیم یکی از قطبهای مهم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی تبدیل شویم که برای ما بسیار مهم است.
ما برای رسیدن به این نقطه باید پیش از هر کاری امکانات شرایط وحدت ملی را تحکیم کنیم. وحدت ملی را با تاکید بر تاریخ ملی باید حفظ کرد و ایران را بهعنوان فصل جدیدی از یک وحدت تاریخی بفهمیم و به دبستانها، دبیرستانها و دانشگاهها ببریم.
Post has shared content
کانال تلگرامی
دکتر سید جواد طباطبايي
فيلسوف سياسي معاصر ايران
https://telegram.me/javadtabatabai
دکتر سید جواد طباطبايي
فيلسوف سياسي معاصر ايران
https://telegram.me/javadtabatabai
*گفت هر چه میکشیم از اخوندا و اسلام میکشیم
گفتم :مگر دانش اموزی که درس نمی خواند مقصر سیستم اموزش و پرورش است، اگر مشکلی هست از سیاستمداران اسلام نما یا خودمان هستیم نه اسلام ؛
*گفت اروپا اسلام ندارند در رفاه و اسایش هستند ما اسلام داریم در سختی زندگی میکنیم.
گفتم کشور های اروپایی مخالف ندارند ولی نیمی از دنیا برای نابودی ما شبانه روز تلاش میکنند...تحریم جهانی برما اجرا میکنند.
*گفت چرا دست اتحاد ندهیم تا ماهم در رفاه باشیم ؟؟
گفتم دست دادن به قیمته چه؟؟به قیمت بالاتر بودن ارزش سگ های امریکایی نسبت به مردم سرزمینت مگر ادعای از نسل کوروش بودن نداریم حاضری ساکت بمانی ، غرب و اروپا دنیا در زیر سلطه ببرند پس غیرت کوروشی پس پیرو امیرالمومنین بودنت چی؟؟
*گفت اروپایی ها ازادی دارند؟؟
گفتم معیارت برای ازادی چیست بدن عریان یا مشروب های گوناگون اگر انان ازادی را در لخت بودن می بینند ما ازادی را در غیرتمان و شرافتمان می بینیم ..
ایرانیان بیدار شوید جز ما کسی درد مارا دوا نمی کند در کشور مشکلات هست سختی هست اما معرفت بایدداشت نباید ضعف های موجود را به چشم اسلام دید شاید نتوانیم وضعیت را درست کنیم اما انقدر بی غیرت نیستیم که دست روی دست بگذاریم ما تلاشمان را میکنیم برای کشوری بهتر و دنیایی زیباتر...
«باشد که شیرهای پارسی کفتارهای غربی را از صحنه پاک کنند»
گفتم :مگر دانش اموزی که درس نمی خواند مقصر سیستم اموزش و پرورش است، اگر مشکلی هست از سیاستمداران اسلام نما یا خودمان هستیم نه اسلام ؛
*گفت اروپا اسلام ندارند در رفاه و اسایش هستند ما اسلام داریم در سختی زندگی میکنیم.
گفتم کشور های اروپایی مخالف ندارند ولی نیمی از دنیا برای نابودی ما شبانه روز تلاش میکنند...تحریم جهانی برما اجرا میکنند.
*گفت چرا دست اتحاد ندهیم تا ماهم در رفاه باشیم ؟؟
گفتم دست دادن به قیمته چه؟؟به قیمت بالاتر بودن ارزش سگ های امریکایی نسبت به مردم سرزمینت مگر ادعای از نسل کوروش بودن نداریم حاضری ساکت بمانی ، غرب و اروپا دنیا در زیر سلطه ببرند پس غیرت کوروشی پس پیرو امیرالمومنین بودنت چی؟؟
*گفت اروپایی ها ازادی دارند؟؟
گفتم معیارت برای ازادی چیست بدن عریان یا مشروب های گوناگون اگر انان ازادی را در لخت بودن می بینند ما ازادی را در غیرتمان و شرافتمان می بینیم ..
ایرانیان بیدار شوید جز ما کسی درد مارا دوا نمی کند در کشور مشکلات هست سختی هست اما معرفت بایدداشت نباید ضعف های موجود را به چشم اسلام دید شاید نتوانیم وضعیت را درست کنیم اما انقدر بی غیرت نیستیم که دست روی دست بگذاریم ما تلاشمان را میکنیم برای کشوری بهتر و دنیایی زیباتر...
«باشد که شیرهای پارسی کفتارهای غربی را از صحنه پاک کنند»
Commenting is disabled for this post.
دوستان خیلیا در کشور ما طرفدار عقاید وطن پرستی تاریخ ایران مانند کوروش کبیر و خیلیا طرفدارعقاید ایران اسلامی هستند.خب کدام تفکر درست است؟؟؟
اعتقاد شخصی من این است:
نباید بین تاریخ دیروزمان و اسلام امروزمان تفاوتی قایل شویم و این دو را جدا از هم بدانیم ..هزاران سال پیش اجداد ما(کوروش کبیرو ..)ایران را بزرگ نام کردند، امپراطوری های بزرگی ساختند، با شرافت و غیرتشان، همراه با دین زردتشت که بر سه اصل پندارنیک ،کردار نیک و گفتارنیک استواراست .اگر ما ادعای این را داریم که مانند اجدادمان عمل کنیم پس باید نام ایران را با شرافت و غیرتمان بزرگ کنیم با همان پندار و گفتار و کردار نیکمان اما امروز با دینی کاملتر به نام اسلام...حال بعضی ها خواهان ازادی ظاهری هستند و بعضی ها قدرت نه گفتن بر هوسشان ندارند ،و این ضعف هایشان را پشت سپر روشنفکری و تفکرات کوروشی مطلق پنهان میکنند اگر ایرانی باشی و خواهان سربلندی کشورت هستی نیازی به تفکرات ۳۰۰ساله غرب مقابل هویت ۳۶۰۰ساله کشورت و دین ۱۴۰۰ساله ات نداری..
امروز جنگ ،جنگ سرزمین و هویت نیست امروز جنگ عقیده هاست نباید بگذاریم ما را مشغول مسایل پوچ کنند...
ما از نسل کوروشیم ما پرچمداران ظهور منجی بشریت هستیم چون ما ایرانیان باغیرت ترین مردمان دنیاییم پس به غیرت اریایی ات و اعتقاد اسلامی ات این دو مبحث وطن پرستی و اسلام گرایی را جدا ندان...
«همه ما وطن پرستیم با عقاید اسلامی هستیم»
باتشکر .
اعتقاد شخصی من این است:
نباید بین تاریخ دیروزمان و اسلام امروزمان تفاوتی قایل شویم و این دو را جدا از هم بدانیم ..هزاران سال پیش اجداد ما(کوروش کبیرو ..)ایران را بزرگ نام کردند، امپراطوری های بزرگی ساختند، با شرافت و غیرتشان، همراه با دین زردتشت که بر سه اصل پندارنیک ،کردار نیک و گفتارنیک استواراست .اگر ما ادعای این را داریم که مانند اجدادمان عمل کنیم پس باید نام ایران را با شرافت و غیرتمان بزرگ کنیم با همان پندار و گفتار و کردار نیکمان اما امروز با دینی کاملتر به نام اسلام...حال بعضی ها خواهان ازادی ظاهری هستند و بعضی ها قدرت نه گفتن بر هوسشان ندارند ،و این ضعف هایشان را پشت سپر روشنفکری و تفکرات کوروشی مطلق پنهان میکنند اگر ایرانی باشی و خواهان سربلندی کشورت هستی نیازی به تفکرات ۳۰۰ساله غرب مقابل هویت ۳۶۰۰ساله کشورت و دین ۱۴۰۰ساله ات نداری..
امروز جنگ ،جنگ سرزمین و هویت نیست امروز جنگ عقیده هاست نباید بگذاریم ما را مشغول مسایل پوچ کنند...
ما از نسل کوروشیم ما پرچمداران ظهور منجی بشریت هستیم چون ما ایرانیان باغیرت ترین مردمان دنیاییم پس به غیرت اریایی ات و اعتقاد اسلامی ات این دو مبحث وطن پرستی و اسلام گرایی را جدا ندان...
«همه ما وطن پرستیم با عقاید اسلامی هستیم»
باتشکر .
Commenting is disabled for this post.
Post has attachment
Post has attachment
▓▒▒▒▒▒▒▒▒🔥🔥🍉▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
■ ...👈امروز درتاریخ
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
شب يلدا (شب چله)؛ فلسفه، تاريخچه و ارتباط آن با کریسمس
🍉🔥■■■■
شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به 4 هزار سال است كه شب يلدا ــ آخرين شب پاييز و آذرماه ــ را كه درازترين و تاريكترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردي هوا روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختي بيآسوده اند.
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را «خور روز» و «ديگان = دي گان» مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ مي شمرد.
«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبانهاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبانها است نظر داده كه «دي» به معناي «روز» به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و ازخانواده بزرگتر زبانهاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دي گان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.
فردوسی به استناد منابع خود، يلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:
كه ما را ز دين بهي ننگ نيست
به گيتي، «به» از دين هوشنگ نيست
همه راه «داد» است و آيين مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر
آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
«خور روز (دي گان)، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتا قطع مي شد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.
واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكار گيري خط سرياني (الفباي از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا » همان "ميلاد" به معناي زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال ، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سياه و سرد ) استفاده مي شود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را 25 دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از يلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريبا باهم برگزار مي شده اند. آراستن سرو وكاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در «خور روز» در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.
تاریخ ایران و جهان/دکتر کیهانی زاده/20 دسامبر
■ ...👈امروز درتاریخ
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
شب يلدا (شب چله)؛ فلسفه، تاريخچه و ارتباط آن با کریسمس
🍉🔥■■■■
شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به 4 هزار سال است كه شب يلدا ــ آخرين شب پاييز و آذرماه ــ را كه درازترين و تاريكترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردي هوا روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختي بيآسوده اند.
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را «خور روز» و «ديگان = دي گان» مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ مي شمرد.
«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبانهاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبانها است نظر داده كه «دي» به معناي «روز» به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و ازخانواده بزرگتر زبانهاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دي گان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.
فردوسی به استناد منابع خود، يلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:
كه ما را ز دين بهي ننگ نيست
به گيتي، «به» از دين هوشنگ نيست
همه راه «داد» است و آيين مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر
آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
«خور روز (دي گان)، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتا قطع مي شد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.
واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكار گيري خط سرياني (الفباي از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا » همان "ميلاد" به معناي زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال ، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سياه و سرد ) استفاده مي شود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را 25 دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از يلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريبا باهم برگزار مي شده اند. آراستن سرو وكاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در «خور روز» در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.
تاریخ ایران و جهان/دکتر کیهانی زاده/20 دسامبر
Wait while more posts are being loaded